-
سایت جامع ادبی ایران
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 12:37
برای مشاهده ابزار به ادامه مطلب مراجعه نمایید function lefttable(Down) { current=(document.getElementById(Down).style.left == "-270px") ? "0px" : "-270px"; document.getElementById(Down).style.left = current; } var newsfeed=new gfeedfetcher("cssbPanel", "cssbeyt", "_blank") newsfeed.addFeed("beyt-ir",...
-
کد قالب کاغذ شکلاتی
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 17:32
کد را از ادامه مطلب کپی نمایید و در بخش ویرایش قالب های بلاگ اسکای کلیه کدهای موجود را پاک نموده و این کد را جایگزین نمایید کاری از وبلاگ css3 <!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> <html...
-
کد قالب
پنجشنبه 23 دیماه سال 1389 00:33
این قالب در بیست و سوم دی ماه ۱۳۸۹ برای بلاگ اسکای تهیه و تنظیم گردید اگر دلتون خواست بعد از استفاده از قالب وبلاگ من رو به نام چی بگم و آدرس http://chibegamblog.blogsky.com لینک کنید مشاهده نمونه قالب کد در ادامه مطلب <!DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN"...
-
اغتشاشات (شعر طنز)
شنبه 1 آبانماه سال 1389 00:19
چرا کردی به چشم سبز اوباش درونم اغتشاشاتی فروپاش؟ دو ابروی کمانت ای اراذل چرا ریزد ز مژگان تیر بر دل؟ چرا منرا از آن لبهای غنچه ندادی بوسه و دادی شکنجه چرا پنهان نمودی کینه ات را؟ دونرم کودتاگر سینه ات را چرا با انتشار عشوه و ناز شدی عامل تشویشی برانداز به آشوب توی افشانده گیسو خودم دیدم که جان بسته است بر مو اگر فتنه...
-
شیر شکار شده
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 07:16
به طویله شبی خری چو رسید سایه ای را میان آخور دید سایه جا خورد ز بانگ عربده ای! خر دلش را گرفته و خندید! ---- که: «تو سرگرم کار و بارت باش سگ اوباش، گرم غارت باش ولی گویا، به کاهدان زده ای!؟ برو ناشی، پی مهارت باش» ---- رو سیاه سایه با خجالت گفت: «شاه بودیم و روزمان آشفت سقفمان را ربود، چرخ حسود جبر گفت در طویله باید...
-
جبر مسئله ساز
جمعه 11 تیرماه سال 1389 23:15
امتحان در فضای رعب انگیز برگه هایی ز مسئله لبریز جنگ مجهول ها معادله ها حمله هایی ز جبر و آنالیز له شدن از هجوم مسئله ها بین اعداد کسری و ناچیز در نبودن حساب حرف حساب چاره ای هندسیست خط گریز هر دو دستان گنگ و آشفته با هم آهسته رفت در جامیز یک رگ و یک سرنگ یک تزریق بازی خون و زهر وهم آمیز بی ریاضت ز جبر لاینحل مسئله...
-
خنده منطقی
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1388 06:42
بچه ها با اشاره خندیدند، بر من بی قواره خندیدند وصله های کت مرا دیدند، بر کت پاره پاره خندیدند کودکان کفر من سر آوردند، چونکه لب را به خنده وا کردند تا به بنده نظاره افکندند، در پس هر نظاره خندیدند تا نمایم به زعم خود تدریس، در خروش آمدم که: « ساکت، هیس بسه دیگر چقدر می خندید؟ خنده را از چه گشته اید حریص؟ این کلاس است...
-
فصل ناب تغییر است
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 11:44
فصل ما، فصل ناب تغییر است فصل ترجیح بند "تقصیر" است فصل احساس بند و تحقیر است فصل توزیع حد و تعزیر است فصل پرواز با پری بسته فصل حق مسلم هسته فصل اجلاس های پیوسته فصل تحریم و فتح تاخیر است فصل اخبار غزه و سنگ است فصل انکار مرگ بر جنگ است فصل فیلتر نمودن ننگ است فصل تکثیر جمله زیر است!! فصل تشدید نرخ ارزاق...
-
همسر صیغه ای وافور
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 12:50
حاجی سلام، مبارکه سرداری تیمسار شدی کاری با ما نداری؟ حاجی می دونی من کیم؟ یادت هست؟ می خوام خودت منرو بیاد بیاری فکر کن ببین یادت می آد یه باغچه اونم کجا؟ تو جاده شلمچه که روبروش یه جاده بود تا بصره یادت می آد رویش چند تا غنچه کنار تربت شهید رضایی یادت می آد مصطفی رو خدایی؟ قلعه شیخ خزعل و میدون مین محور حاج رضای...
-
جلاد بدبخت حقیر
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 00:47
دارم سعی می کنم اسباب کشی کنم به اینجا دو دلم و راهنمایی شما می تونه کمکم کنه با توجه به اینکه هدف مادی رو دنبال نمی کنم و امکانات خبر رسانی داخلی بلاگ اسکای چندان جذابیتی برام نداره آبی آسمون کجاست؟ چرا سیاه آسمون؟ اگه شبه ستاره کو؟ کو رخ ماه آسمون؟ زمین رو که سر بریدی گفتی کثیف و نفتیه خب جرم آسمون چیه؟ چیه گناه...
-
اینجا پره از دغل
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 00:42
این نوشته را برای اشراری که با ایجاد رعب و وحشت و ضرب و شتم مردم می خواستند به اهداف خود برسند نوشته ام: به نام حق با سلام به احترام ملت این نامه رو نوشتم برای عرض تسلیت خدمت جهان آرا ، بابایی ، صدر ، همت و حضرت صاحب زمان (عج) ، تمام اهل جنت کجایی جهان آرا، بعثی ها سر رسیدند بمب دروغ و تهمت رو سرمون پاشیدند ممد نبودی...
-
رای جنون گاوی داره
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1388 01:00
خواننده محترم لطفا این کشف بزرگ پزشکی را با شعر و امثال هم اشتباه نگیرید و قتیکه من علم شدم عالم شدم و آدم شدم وارث جام جم شدم مردم کشورم شدم یک پیک خوش قدم شدم تاج به سر و صنم شدم ملت محترم شدم چی شد که متهم شدم؟ رای جنون گاوی داره رای دادم اینجور شدم جاسوس و مزدور شدم کافه ای و کافر شدم ناجور و جورواجور شدم فاسد و...
-
نطق انتخاباتی[ شعر طنز]
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 00:50
توضیح : این شعر مربوط به انتخابات، انتخاب مدیر طبقه چهارم بلوک 36 شهرک مسکونیمون است و هیچ ربطی به انتخابات دیگر سرتاسر جهان ندارد: اگه من رای بیارم لگد به دنیا می زنم چک آب داری توی گوش هیولا می زنم می گیرم محتکر و هفت هشت تا تی پا می زنم چند تا با این پا می زنم چند تا با اون پا می زنم می آم از تو سفره ها نون می بُرم...
-
برای گریه ای کاش آغوش مادرم بود
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 02:46
ای کاش کودکی را یک بار دیگرم بود انشاء عید نوروز در کهنه دفترم بود ای کاش این همه غم راه مرا نمی بست برای گریه ای کاش آغوش مادرم بود ای کاش درد زانو از کهنگی نمی گفت عشق دوچرخه بازی ایکاش در سرم بود ای کاش تیره بازی از کوچه رخت نمی بست لیگ بزرگ تیره ، ای کاش محترم بود ای کاش جوی کوچه با بنده آشنا بود خاک کثیف کوچه ای...
-
باید بروم من ز چه بنشسته ام امشب
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 02:40
ای بار گران بار سفر بسته ام امشب در راه سفر مست نظر بسته ام امشب بر کشتن یاد تو کمر بسته ام امشب دل کنده و بر جای دگر بسته ام امشب افسوس فقط یار که من خسته ام امشب از رفت من خسته مگر یار بیایی ای یار نظر کرده به انظار بیایی ای لاله رخان در نظرت خار بیایی باید بروم ، من روم انگار بیایی خواهم بروم لیک چه آهسته ام امشب...
-
زیر لگدهای منم زنده کسیست
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 02:39
این یک دروازه است در دنیا باز است دل تردد دارد و ترافیک طرحی است که جهان ملزم اوست زنده بادا مرده مرده بادا زنده این شعاری ابدیست زنده ها زیر لگد مرده ها روی دوست با شرف می میریم مثل آن چند نفر به حق و شرف لا اله الا الله یادمان می آرند مثل آن چند نفر که محمد است نبی و علی ولی الله و فراموشمان میکنند مثل آن چند نفر و...
-
خری که لاشخواره
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 02:39
بنام خالق عشق ، سلطان با سخاوت فرمانروای گیتی، یزدان با عدالت شاعر «جنت » سُرا ، راوی نظم بهشت دانای هر حکایت ، قادر بی نهایت ………………………………………… آورده اند گویا صدا صدای نعره ست یک شاخه که شکسته افتاده روی صخره ست آنجا کنار صخره ، جنگلی بکر و زیبا ست مردی فتاده بیهوش ، اندر میان دره ست درنیمه شب ز سرما و از درد آمد بهوش...
-
سرود زندگی
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 07:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA قسمت 2 دوکبوتر دو ساز یک آواز چه بلند است اوج این پرواز شب شد و آسمان سیاهی پوش و چراغ جهانیان خاموش کوچه و کوی و خانه شد تاریک آخر شب شد و سحر نزدیک پدری خسته ، خفته نه بیهوش است مادری کودکش در آغوش است طفل اما هنوز بیدار است گویی او هم ز عشق بیمار است مگر او هم ز یار...
-
سرود زندگی
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 07:29
قسمت 1 «ما لعبده کانیم و فلک لعبده باز از روی حقیقتی نه از روی مجاز چندیست برون آمدیم زین صندوق باید که درون آن رویم یک یک باز» میلاد نور،....، صدا ، ...، حرکت ،....، آغاز دو قناری دو ساز یک آواز نور گردون گرد آمبولانس که می رقصه رو تابلوی اورژانس و برانکاو( که نه تخت روان ) دخترک روی تخت ناله کنان...
-
جناب بوم نقاشی ...
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 01:00
جناب بوم نقاشی باید بگم با احترام وقتشه عاشق بکشی لیلی رو مجنون بکشی فرهاد و شیرینش کنی عذرای وامق بکشی- دنیا رو زیر و رو کنی هرزه ها رو درو کنی باغ شقایق بکشی - چه نقشی می خوای بکشی؟ یک وقت نری غم نکشی اخمها رو در هم نکشی - عاشق و تنها نذاری- بی دم و همدم نکشی غصه رو پر رنگ نکنی - شادیها رو کم نکشی - یه وقت نری جنگی...