جناب بوم نقاشی

شعر طنز و نطنز - با آثاری از خودم و دیگر هیچ

جناب بوم نقاشی

شعر طنز و نطنز - با آثاری از خودم و دیگر هیچ

سایت جامع ادبی ایران

برای مشاهده ابزار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

ادامه مطلب ...

کد قالب کاغذ شکلاتی

کد را از ادامه مطلب کپی نمایید و در بخش ویرایش قالب های بلاگ اسکای کلیه کدهای موجود را پاک نموده و این کد را جایگزین نمایید

کاری از وبلاگ css3


ادامه مطلب ...

کد قالب

این قالب در بیست و سوم دی ماه ۱۳۸۹ برای بلاگ اسکای تهیه و تنظیم گردید

اگر دلتون خواست بعد از استفاده از قالب وبلاگ من رو به نام چی بگم  و آدرس

http://chibegamblog.blogsky.com

لینک کنید

مشاهده نمونه قالب

کد در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

اغتشاشات (شعر طنز)

چرا کردی به چشم سبز اوباش
درونم اغتشاشاتی فروپاش؟

دو ابروی کمانت ای اراذل
چرا ریزد ز مژگان تیر بر دل؟

چرا منرا از آن لبهای غنچه
ندادی بوسه و دادی شکنجه

ادامه مطلب ...

شیر شکار شده

به طویله شبی خری چو رسید

سایه ای را میان آخور دید

سایه جا خورد ز بانگ عربده ای!

خر دلش را گرفته و خندید!

----

که: «تو سرگرم کار و بارت باش

سگ اوباش، گرم غارت باش

ولی گویا، به کاهدان زده ای!؟

برو ناشی، پی مهارت باش»

ادامه مطلب ...

جبر مسئله ساز

امتحان در فضای رعب انگیز

برگه هایی ز مسئله لبریز

جنگ مجهول ها معادله ها

حمله هایی ز جبر و آنالیز

ادامه مطلب ...

خنده منطقی

بچه ها با اشاره خندیدند، بر من بی قواره خندیدند

وصله های کت مرا دیدند، بر کت پاره پاره خندیدند

کودکان کفر من سر آوردند، چونکه لب را به خنده وا کردند

تا به بنده نظاره افکندند، در پس هر نظاره خندیدند

ادامه مطلب ...

فصل ناب تغییر است

فصل ما، فصل ناب تغییر است فصل ترجیح بند "تقصیر" است

فصل احساس بند و تحقیر است فصل توزیع حد و تعزیر است

فصل پرواز با پری بسته فصل حق مسلم هسته

فصل اجلاس های پیوسته فصل تحریم و فتح تاخیر است

فصل اخبار غزه و سنگ است فصل انکار مرگ بر جنگ است

فصل فیلتر نمودن ننگ است فصل تکثیر جمله زیر است!!

ادامه مطلب ...

همسر صیغه ای وافور

حاجی سلام، مبارکه سرداری

تیمسار شدی کاری با ما نداری؟

حاجی می دونی من کیم؟ یادت هست؟

می خوام  خودت منرو بیاد بیاری

فکر کن ببین یادت می آد یه باغچه

اونم کجا؟ تو جاده شلمچه

که روبروش یه جاده بود تا بصره

یادت می آد رویش چند تا غنچه

ادامه مطلب ...

جلاد بدبخت حقیر

 دارم سعی می کنم اسباب کشی کنم به اینجا دو دلم و راهنمایی شما می تونه کمکم کنه با توجه به اینکه هدف مادی رو دنبال نمی کنم  و امکانات خبر رسانی داخلی بلاگ اسکای چندان جذابیتی برام نداره  


آبی آسمون کجاست؟ چرا سیاه آسمون؟

اگه شبه ستاره کو؟ کو رخ ماه آسمون؟

زمین رو که سر بریدی گفتی کثیف و نفتیه

خب جرم آسمون چیه؟ چیه گناه آسمون؟

پاک و کریمه و یه رنگ، بزرگه و بی انتها

گدای تو نمیشه اون، خداست شاه آسمون

یه وقت خیالاتی نشی؟ فک کنی خاشاک و خسه

مث زمینه، بی کسه، بی سر پناه آسمون

هزار تا کهکشون داره، هزار هزارتا ستاره

روزی عالم می رسه از بارگاه آسمون

کوه یه پر ِکاه جلوش، زمین گُمه تو دست و پاش

ناهید و مریخ مث ریگ ریخته تو راه آسمون

درسته که مهربونه به همه روزی رسونه

نفس می ده عاشقونه، گرم نگاه آسمون

ظلمت شب اگه بیاد، بخواد که نارو بزنه

شفق شفق خون می ریزه سپیده خواه آسمون

شاید بهش تیر بزنن، خفاشا زنجیر بزنن

اما نمیشه دیر بشه هرگز پگاه آسمون

آسمون که مثل زمین نریخته نفت رو دامنش

اون پاکه قلبش مث ابر، دور از گناه آسمون

درسته راز نگه داره، رسوات نکرده بیچاره

وای اگه دادی برسه به دادگاه آسمون

اشکی و آه و گریه ای ببینه یا که بشنوه

زَهره زُهره آب می شه از فـَر و جاه آسمون

همچی که قهرش بگیره، یه دریا طوفانی می شه

صاعقه سرجوخه می شه، سیل، سپاه آسمون

تو دیدی رحم آسمون، حاشا ز خشم آسمون

قعرِ درک کنایه شد از عمق چاه آسمون

یک آسمان لشگر کشی، کولاک در اختر کشی

آه می کشه صد تکه شی در دم آه آسمون

کلاه جنگ که سرکنه ابهتش می گیرتت

خورشید نشسته جا نگین، روی کلاه آسمون

از عرش و فرش و ماورا، همه مطیع امرشن

هزار تا من فدائیشه، خودش گواه آسمون

جلاد بدبخت حقیر، از ترس آسمون بمیر

خـِشتـَکِ خیست می گه نیست، تاب نگاه آسمون